فلسفه علم ریاضی میرزاوزیری

فلسفه علم ریاضی --- نیمسال دوم ۸۴-۸۵ | اینجا وب نوشت همزمان این کلاس است، وب نوشت فلسفه علم میرزاوزیری

فلسفه علم ریاضی میرزاوزیری

فلسفه علم ریاضی --- نیمسال دوم ۸۴-۸۵ | اینجا وب نوشت همزمان این کلاس است، وب نوشت فلسفه علم میرزاوزیری

مثلث

جلسه بعد میخوام در مورد بعضی از سوال‌های کتاب مثلث صحبت کنم. لازمه‌اش اینه که کتاب رو خونده باشین. ترتیب مناسب به نظر من اینه که اول زوج، بعد فرد و چند روز بعد کل کتاب.
نظرات 76 + ارسال نظر
فقط کلیک چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:21 http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

۱۸۱ چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 20:17

استاد مثلا چه سوالهایی ؟

سمیعی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:09

آقای دکتر
سلام
من یک پیشنهاد دارم .
به نظر من مثلث نسبت به بازگشت قبل از حرف هایی که در آن مطرح می شود این که کشمکش هایی درونی را نشان می دهد جالب و قابل تامل است خوب است که دوستان فکر کنند و کشمکش های خود را )اگر دارند ) بگویند
من کشمکش های فلسفی ام را بدنبال همین برداشت از کتاب ،در ۳ محور جمع بندی کردم
سعی می کنم برای مثلث همین کار را تا هفته بعد بکنم .

خودم چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:53

پیشنهاد خوبیه. یکی از سوالات می‌تونه این باشه که مثلث سیرپنسکی چه ربطی به مجموعه کانتور داره و این دو تا چه ربطی به فرزانگان دارن!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 20:30

تو هر سه تا حرف -ر- وجود داره!

۱۸۱ پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:28

اقای سمیعی:salmanyazdany@yahoo.com

خودم پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:11

تو هر سه تا حرف غ وجود نداره!!!

۱۸۱ پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:32

یه متن خیلی جالب و طنز ولی کاملا علمی: روشهای ریاضی شکار شیر:
http://users.ox.ac.uk/~invar/lions.html

۱۸۱ پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:45

اینم ترجمه قسمتی از ان برای اونایی که حال ترجمه ندارن!!
http://www.sharghnewspaper.com/850228/html/spc8.htm

سنباد جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:35

استاد میشه یه سوالی که به بحث مربوط نمی شه ولی به چیزایی که سر کلاس گفته شده مربوط میشه بپرسم؟

خودم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:56

آره میشه. خب بپرسین دیگه!

خودم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:57

راستی لطفا هر کی میخواد جلسه بعد بیاد سر کلاس حتما مثلث رو خونده باشه. برای کسی که نخونده اومدن سر کلاس باعث میشه که حرف‌ها بی معنی جلوه کنه و بعدا داستان براش بی‌مزه میشه.

[ بدون نام ] جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 15:54

استاد شما چطوری متوجه می شین که یه دانشجو یی اشتباهی اومده دانشکده ی گاما؟

سنباد جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 15:56

ببخشید !! قبلی رو من نوشتم.

خودم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:59

اینجوری که هیچ علاقه‌ای به اون حوض وسط نداشته باشه!

سنباد جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 19:25

چطور متوجه می شین که هیچ علاقه ای به اون حوض وسط نداره؟
باور کنید این سوال برای من حیاتیه.....

خودم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 19:31

منظورم خود اون حوض نیست. ببینین. بعضی دانشجوها در هیچ درسی به هیچ مساله‌ای رغبت نشون نمیدن و اگر هم به مسائل فکر می‌کنن برای اینه که نمره‌ای داشته باشه. موقعی که داری بهشون درس میدی هی ازت می‌پرسن استاد این چند نمره داره؟ استاد این توی امتحان میاد یا نه؟ و از این جور چیزها. مهم اینه که دانشجو به چیزی که می‌خونه حس داشته باشه. و من بدون این که دلیلی منطقی داشته باشم می‌تونم این حس رو در وجود اونا بفهمم. نمی‌دونم چه جوری ولی این کاریه که بیش از ده ساله تجربه کردم و نتیجه هم داده.

سنباد جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:42

نه! امیدوارم تصورتون این نباشه که برداشت من خود اون حوض بوده!فک کنم متوجه منظورتون شده بودم.حتی دنبال دلیل منطقی هم نبودم.چون فک می کنم منطق ما می تونه بعضی وقتها اشتباه کنه!فقط می خواستم بدونم معیارتون چیه؟
و اینکه برای کسی که نمره هاش خوب نیست و می دونه برای علمی که مورد علاقشه نمی تونه کاری بکنه دوست داشتن کافیه یا نه؟البته در این مورد هم جلسه ی قبل وهم جلسه ی ریاضیات زیبا صحبت کردیم...ولی خوب ....
باز هم ممنون!فک کنم تقریبا جواب سوالمو فهمیدم!متشکرم.

خودم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:13

نمره خوب هیچ وقت برای من مهم نبوده؛ نه زمان دانشجویی و نه زمان بعد از اون. البته خود به خود نمره خوب هم پیش میاد.

هیشکی شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:45

سلام استاد!منم این سوالو دارم که اگه کسی به هر دلیلی وارد دانشکده گاما شد و البته عاشق چیزی بود که داره میخونه ولی نمره های خوبی نداشته باشه و نتونه کاری برا علمی که مورد علاقشه بکنه این عشق دلیل خوبی برای موندنش اونجا هست یا نه؟!البته میدونم که یکمی برا این سوالا دیر شده ولی ....

هیشکی شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:47

ضمنا یه سوالم در مورد مثلث دارم الان بپرسم یا سر کلاس؟

خودم شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 17:42

اصلا مهم نیست. مهم اینه که دوست دارین. // الان بپرسین که همه لااقل با سوال آشنا بشن.

نوشین یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 19:20

خیلی وقت بود که اینجا نیومده بودم. خیلی علیه که می خواین درباره ی مثلث حرف بزنید. من هم می تونم بیام؟

خودم یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:59

هر کسی که مثلث رو خونده می‌تونه بیاد و هر کسی که میاد مثلث رو خونده! پس شرط لازم و کافی برای خونده شدن، اومدنه!

[ بدون نام ] دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:03

این هیشکی کجاست؟ خب بیاد سوالش رو بپرسه دیگه!

خودم دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:22

امروز توی دانشکده دیدمشون و بهشون گفتم که بیان و بپرسن.

!.-۱۱ سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:41

استاد میشه در مورد قانون سازگاری بیشتر توضیح بدید.در صفحه ۱۰ ملول بر روی پیشانی اش زخمی قدیمی است اما در صفحه ۴۷ زخمی میشه!
گفته بودید این داستان در مرده ای است که فکر می کند زنده است و بر عکس هم توضیح بدید.
در ضمن کسانی که به شما خرده میگیرند که چرا تند تند مینویسید چطور میتوانند اینقدر به اینده خوشبین باشند.
من که بی صبرانه منتظر کتاب بعدی شما هستم .
بهر حال قرار است که شما متفاوت باشید کی این قرار را گذاشته است؟

خودم سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 15:57

زخم‌ها فرق دارند. ۱۰ زوج و ۴۷ فرد است. مرسی برای بی صبری! خودم با خودم قرار گذاشته بودم. دارم میرم سر کلاس...

ملا لغت سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:40

استاد صفحه ۴پاراگراف۳
نباید ادم اول...امااگر کار دوستش را...
اما این وسط چه نقشی دارد؟چون دو تا جمله یک معنی دارد.











خودم سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:57

مرسی. اما منظوری از اما گفتن نداشتم. ولی از دقتتون ممنون.

مهسا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:27

سلام تو مرا نمی شناسی من در اطرافت هستم و تو چون خیلی به جزییات کارت اهمیت می دهی به تمام ریزه کاری ها توجه داری به من توجه چندانی نداری من دو رقم اول شماره تلفن یکی از صبح هایت هستم شاید هم دو رقم آخر بلاک ماشین یکی از بخت هایت در هیچ جای مستطیل تو خالیت هیچ جایی ندارم گر چه آغازی برای آشناییم دارم آیا مستطیل تو خالی تو تا این حد خواب آور است؟ آیا لازم نیست مستطیل خود را کمی بزرگتر رسم کنی؟ شاید من به سقف دستگاه دیگری مالانده یا مالیده شده ام شاید نوع فکر کردنم مثلثی نیست.
ایا نگاه کردن در چشمهای من به تو در رمزیابی کمکی میکند این رمز چیزی بین دو دنیای توست دنیای کم رنگها و دنیای بررنگها دوست دارم حرفهای زیادی را به رمز بدانم و به رمز بگویم.
کاش گرافیست آن قدر عجیبی بودم که می توانستم بر رنگها را برای لحظاتی به خواب تبدیل کنم یک بار کم رنکها و بار دیگر بررنگها را بخوان هریک به خودی خود معنا دارتد و با هم نیز بی معنی نیستند.
ادامه دارد

مهسا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:29

چهره ام حرفهای هندسی زیادی در خود دارد اگر خواستی عکسم را برایت می فرستم آرزو می کنم یک بار وقتی در خواب هستی تحت تاثیر خواب از بشت شیشه احساس مرا بفهمی همه اسرار آفرینش به همین سادگی است .
من هم بدرم مرده است به این دلیل که او بتواند به مدرسه بیاید و حرفهای مهم بگوید.
یک ایده به ابد تا من یک رها نه همان نیت ناظر روی شب تا هم با شب سوزد
این مطلب را یک بیرمرد به بدر و بدربزرگ خود گفته بود تا آنها را نصیحت کند ادامه دارد

مهسا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:31

این یاد هم خیلی بیچیده است ما همواره باید به یاد بقیه باشیم اصلا همین یاد است که موجب همه مسایل احساسی در سرتاسر دنیا گردیده است.
هیچ نگران آن نیستیم که اگر فرصت محدود ما در این زمان اندک به بایان برسد چه باید بکنیم؟ آیا مراقب فاصله ها هستیم؟ اصولا آیا فاصله ها را به درستی سنجیده ایم؟ادامه دارد
m.emad@yahoo.com

مهسا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:32

امروز روز وب سایت روی سرگذاری من بود ببخشید به هر حال وقتی کسی چیزی به آدم می گوید بازتاب اندیشه خود انسان است.
ظاهرا باید تا اطلاع ثانوی مالیده به این سقف باقی بمانم.
بیدار شو بسر جان به ایستگاه آخر رسیده ایم.تو را می بینم که انگار در راسهای مثلثی که می نویسی گیر افتاده ای
A little learning is a dangerous thing
دانشجوی هندسه نا اقلیدسی
fatehe@master.female
m.emad@yahoo.com

خودم پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:33

دشظشقسشف یشق ئخقثیث ئخسشممشس یشق یشف نشئ!

یکی مثل اون پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 15:09

می خواستم بدونم شما به زندگی های متعدد در طول زمان اعتقاد دارین . یعنی اینکه جزئی از همه ما ممکنه در زمانهای مختلف زندگی کرده باشیم و خودمون هم ندونیم . البته به جز بعضی ها که می تونن به بعد چهارم برن و از بعد زمان عبور کنند .

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:58

من که گفته بودم هیشکی نیستم چرا شما هی فکر میکنید من کسی هستم و فک می کنید من یک کسی هستم؟!خودمم نفهمیدم چی گفتم!من سوالمو سر کلاس هم نپرسیدم ولی یه روزی میپرسم !

خودم پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:48

دو تا پایین‌تر! به من ایمیل بزنین. در مورد تعریف زندگی باید صحبت کنیم. // پایینی! من که چیزی نگفتم. سوالتون رو بپرسین.

مهسا جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:44

بهتر نیست فارسی را پاس بداریم؟ مگر تو هنوز صداها را نمی بینی؟

خودم جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:24

!

مهسا جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:22

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[ بدون نام ] جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:27

http://www.afsc.org/iraq/movie.htm
لینکشبیربطولیبببینین

خودم جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 20:15

devastation

[ بدون نام ] جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:02

did u listen it?

خودم جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:50

مسلما. من اون کلمه رو از توی همون جا یاد گرفتم دیگه!

[ بدون نام ] شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:14

جسارتا از یکی دیگه پرسیده بودم! می دونم شما دیدید!

خودم شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:23

ولی درست بعد از نظر من و اون هم انگلیسی!

[ بدون نام ] دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 20:08

ایول!چه سکوتی برقراره اینجا!!
موضوع این جلسه چیه؟این ترم تموم شه اینجا تعطیل می شه؟

خودم دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:24

آره. شاید بچه‌ها به پیشواز تعطیلی رفتن!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 13:16

در مورد یه چیزه دیگه حرف بزنیم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد